دیگه حِسی نَخواهم داشت، به پاییز، به بَرگهاش به تو، به چِشمات به رَنگ آسمون توی ِ شَب ها، به هر کی که ؛از راه نَرسیده ادعای عاشقی کرد، به رفیق هایِ به ظاهر با معرفت، به خیابونی که؛ عاشق ها اونو انتخاب میکنن ، واسه قَدم زَدن، به دلِ تنگی که هِی اِسمتو صِدا می زَد، به اشک هایی که؛ رویِ ابر هایِ پاییزی رو سفید کردن، به هیچکس.! این بی حسی من، اسمش مُردنه جانم، یه مرگ ِ بی دردسر و پر ِ غـَم، هوایی نمیشم؛ تا عطرِ تو بو میکنم، یه کمی دروغ گفتم؛ واسه پیدا کردن در آسمانم ماهی ندارم ، آسمان ِ بدون ماه را باید بسوزانم
بخند به گریه های من ....
دیگه حسی نخواهم داشت....!
ِ ,بی ,که؛ ,واسه ,حسی ,یه ,هیچکس این ,این بی ,به هیچکس ,کردن، به ,سفید کردن،
درباره این سایت